یک
از کودکی، پدر و معلم مدرسه برای ما تکرار می کنند که خیانت نفرت انگیز ترین چیزی است که می توان تصور کرد. اما خیانت کردن چیست؟ خیانت کردن از صف خارج شدن است. خیانت از صف خارج شدن و بسوی نامعلوم رفتن است. سابینا هیچ چیز را زیباتر از بسوی نامعلوم رفتن نمی داند.
از کودکی، پدر و معلم مدرسه برای ما تکرار می کنند که خیانت نفرت انگیز ترین چیزی است که می توان تصور کرد. اما خیانت کردن چیست؟ خیانت کردن از صف خارج شدن است. خیانت از صف خارج شدن و بسوی نامعلوم رفتن است. سابینا هیچ چیز را زیباتر از بسوی نامعلوم رفتن نمی داند.
میلان کوندرا، سبکی تحمل ناپذیر هستی
دو
این آقای خرزوخان این چند روز گویا گرفتار بارهستی شده و هی به ما میگوید که این قسمتش را گوشه ذهنمان داشته باشیم. گفتیم چشم.
این آقای خرزوخان این چند روز گویا گرفتار بارهستی شده و هی به ما میگوید که این قسمتش را گوشه ذهنمان داشته باشیم. گفتیم چشم.
سه
آخرش یک روز تصویر جادویی زن مشغول کشیدن سیگارنشسته در چمنزارو به انتظار آینه آقای تاروکفسکی را بی میدارم و به ابعاد بزرگ قاب میکنم میزنم به دیوار که مدام چشمم بهش باشد. که البته به قول آقای یزدانیان نه فقط موضوع نما که زمان نیز مدام در آینههای ناپیدا تکثیر شود.
آخرش یک روز تصویر جادویی زن مشغول کشیدن سیگارنشسته در چمنزارو به انتظار آینه آقای تاروکفسکی را بی میدارم و به ابعاد بزرگ قاب میکنم میزنم به دیوار که مدام چشمم بهش باشد. که البته به قول آقای یزدانیان نه فقط موضوع نما که زمان نیز مدام در آینههای ناپیدا تکثیر شود.
چهار
دیروز فیلم تنهای تنهای تنها را دیدم و سخت متاثر شدم. کم پیش میآید آدم فیلم تلوزیونی ببیند و توی دلش بگوید این که همان درد ما بود که به تصویر کشیده شد. من باب رنجرو بیشتر خواهیم گفت.
دیروز فیلم تنهای تنهای تنها را دیدم و سخت متاثر شدم. کم پیش میآید آدم فیلم تلوزیونی ببیند و توی دلش بگوید این که همان درد ما بود که به تصویر کشیده شد. من باب رنجرو بیشتر خواهیم گفت.
پنج
آدمها خلاصه نشدند، بی حوصله شدند، میخواهند زود جواب بگیرند و بروند پی زندگیشان، اگر یک خط خواندند و جوابی نگرفتند میروند سراغ خانه دیگری. آدمها پرت شدهاند، هرگدام یک گوشه، گوشههای فراوان و هرکدام با یک آدم تویش. نقطههای کور. آنوقتها که مینوشتی نیمی همذاتپنداری میکردند، الان هرکس یاد بدبختی یا خوشبختی خودش میافتد . تنها تنها برای خودش گریه میکند یا مثل دیوانهها در تنهاییش میخندد. کسی برای کسی وقت ندارد. کسی برای خودش هم وقت ندارد. باید تند تند لایک بزنند و چیزی بگویند و بروند سراغ بعدی، تا روزشان تمام شود. تا نکبت وقت نکند خودش را رو کند. صبح بعدی استاتوسهای نکبتی بقیه را لایک میزنند تا شب. یعنی که خوب نوشتی دوستم! بدبختیات را خوب نقاشی کردی! تا نکبت خودشان هم زیر کامنتها و همدردیهای نیمخطی کمرنگ شود تا صبح بعد.
(+)
آدمها خلاصه نشدند، بی حوصله شدند، میخواهند زود جواب بگیرند و بروند پی زندگیشان، اگر یک خط خواندند و جوابی نگرفتند میروند سراغ خانه دیگری. آدمها پرت شدهاند، هرگدام یک گوشه، گوشههای فراوان و هرکدام با یک آدم تویش. نقطههای کور. آنوقتها که مینوشتی نیمی همذاتپنداری میکردند، الان هرکس یاد بدبختی یا خوشبختی خودش میافتد . تنها تنها برای خودش گریه میکند یا مثل دیوانهها در تنهاییش میخندد. کسی برای کسی وقت ندارد. کسی برای خودش هم وقت ندارد. باید تند تند لایک بزنند و چیزی بگویند و بروند سراغ بعدی، تا روزشان تمام شود. تا نکبت وقت نکند خودش را رو کند. صبح بعدی استاتوسهای نکبتی بقیه را لایک میزنند تا شب. یعنی که خوب نوشتی دوستم! بدبختیات را خوب نقاشی کردی! تا نکبت خودشان هم زیر کامنتها و همدردیهای نیمخطی کمرنگ شود تا صبح بعد.
(+)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر