۱۳۹۸ خرداد ۲۲, چهارشنبه

سیداحمد

اولین اطلاعیه مهم درباره‌ی تاریخ کهکشان (به نقل از تاریخ مردمی کهکشان، یادداشت های روزانه‌ی گزارشگر ستاره‌ها.) اینه که آسمان شب سیاره‌ی کریکیت خسته‌کننده‌ترین منظره‌ی جهانه. رتبه دوم خسته‌کننده‌ترین منظره‌ی جهان مربوط میشه به اون سر دنیا در یه بخش ملال‌آور و کشف‌نشده‌ی یکی از نواحی بی‌اهمیت و از مدافتاده‌ی بازوی غربی کهکشان، جایی که خورشید زرد و کوچیکی می‌درخشه که هیچ‌کس براش تره هم خورد نمی‌کنه. دور این خورشید یه سیاره کوچیک و بی‌اهمیت می‌چرخه. ساکنان این سیاره‌ی سبز، آبی رنگ که جدشون به میمون‌ها می‌رسه و گونه‌ای عقب مونده هستند و مشکلشون اینه، یا بهتره بگیم این بود، که اغلب ساکنانش بیشتر وقت‌ها ناراضی بودند و احساس خوشبختی نمی‌کردند، آدم هایی که از بلاهت دچار افسردگی مزمن می‌شدند. خب این آدمای مزخرف و بی‌تمدن رو اونقدر باید توی سرشون مشت زد تا صدای سگ بدن و مغزشون از دماغشون در بیاد (همچنین رجوع کنید به اعتراض سگ های سیاره فاحش‌الکلب نسبت به این مدخل در دادگاه مدنی/تجاری/کیفری شماره بیست و دو کهکشان که صدای سگ جزء صداهای ارتش آزادی بخش بوده و چنین چیزی توهینه.) البته طی سال های خاص گونه‌ای از ساکنین کهکشان دوردست تمایل به چنین کاری داشتن و معلوم نیست این تمایل از چی ناشی می‌شده.
در کتاب راهنمای کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها خیلی جاها چیزی از قلم افتاده، بسیاری از اطلاعات این کتاب جعلی و من درآوردی‌اند یا نادقیق و غیرقابل اعتماد. این کتاب در مورد زمین نوشته:« بیشترش چیز خاصی نیست. به مدخل «تفکر عمیق» رجوع شود.» اینکه چرا کتاب راهنمای کهکشان این نظر رو داشته مارو به معادلات پیچیده فضا/مکانی که در حلش حالت‌هایی شبیه دریازدگی، فضازدگی، زمان‌زدگی، تاریخ‌زدگی و امثالهم می‌رسونه یا بهتره بگم چیزای احمقانه.
البته مدخل هایی هم وجود داره که به جذابیت  زمین در دورانی خاص بر می‌گرده. یه مثال خوب برای سخنم ماجرای سیاره‌ی چشگنز آولاروسه که به عنوان محل زندگی اژدهاهای آتشین و باشکوه و جادویی در افسانه‌ها، داستان‌ها و کتاب‌هاس. در گوشه‌ای از این سیاره راه ارتباطی فضا/زمانی وجود داشته و به «پارک ایرانا» وصل می‌شده. پارک ایرانا واقع در ضلع غربی کتابخونه‌ی یکی از شهر های تبعیدی به اسم بندرعباس واقع در زمینه. آدم های توی این پارک موجودات صلح‌دوستی بودند، این موجودات عاشق صلح بودند، خیلی عاشقش بودند. و همه‌ی ما می‌دونیم که آدم بعضی وقت‌ها به اون کسی یا چیزی آسیب می‌رسونه که خیلی عاشقشه. مخصوصاً اگه آدم اهل پارک ایرانا باشه و به کتابخونه هم رفتامد داشته باشه. این گروه آدم های بی عقل تفریحشون پرت کردن آجر به سمت همدیگه و بازی های ویدئویی بود و به همین دلیل ساکنان چشگنز آولاروسه اون ها رو می‌پرستیدند و ساکنان پارک ایرانا عادتشون این بود که کسانی رو که اونها رو نمی‌پرستند گاز بگیرند.
دلیل همه این‌ها چی بود؟ مواد و سکس. مواد عمومن شامل سیگار و گل می‌شد اما در زمان هایی موارد خاص هم دیده شده که استعمال های غیر طبیعی توی پارک صورت گرفته. به دلایل کاملن ناشناخته‌ و درک ناپذیر مشاهده آدم های پارک ایرانا در شب شمارو یا تحریک به کشیدن مواد یا تمایلات نامشروع می‌کنه و از این جهت ساکنین این پارک یکی از رمانتیک ترین فضا های ثبت شده در تاریخ کهکشان هستند. عده‌ای دلیلش رو کتابخونه و امتحان کنکور میدونستند و اما بخش زیادی از دانشمندان دلیلش رو نوع خاصی از گشتی های سبزرنگی که با موتور دور اون پارک چرخ می‌زدند میدونن. جای تعجب نیست که مدخل راهنمای کهکشان درباره‌ی این پارک خیلی طولانیه و پر از جزییات تحریک کننده. و جای تعجب نیست این مدخل یکی از مدخل های مورد علاقه‌ی کهکشانه و این پارک یکی از محل های پر تردد کهکشان بوده. البته الان اگر اتواستاپ‌زن‌ها به این پارک سفر کنند چیزی پیدا نمی‌کنند جز بتن هایی از کاغذ و ته سیگار که روی هم انباشته شدند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر