۱۳۹۸ خرداد ۱۰, جمعه

رفتن ــ شعری از یانیس ریتسوس

خانه‌ها با آدم‌ها می‌روند
با اسباب‌ و اثاث‌شان
با پرده‌های‌شان.
نوبتِ ما که می‌رسد
پیدای‌شان می‌کنیم و
خاک‌شان را می‌گیریم و
بعدِ سال‌ها
می‌گذاریم‌شان همان‌جا که بوده‌اند
نزدیکِ پنجره‌ای که رو به درخت باز می‌شود.
ترجمه‌ی محسن آزرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر