فیلم درخشان درخت گلابی وحشی با ظرافت از گوهر راستین سینما یاد کرده است: تصاویر دنیای خیالی به چشم ما واقعیت مییابند و زنده میشوند؛ و ما آرام، از جهان زندگی هر روزهی خویش دور میشویم. سینما نیز گذر راه از بیداری به خواب، از واقعیت به خیال است. در تاریکی سینما به تصاویر گذرا باور میآوریم و اشباحی را زنده میبینیم. پس فیلم به یادمانهایمان همانند میشود. نگاهی است به آنچه میرود، و در این رفتن راستتر و زندهتر از هر چیز دیگر مینماید.
چراغ ها نیمروشن میشوند. نمیدانم کجایم؟ در شهری که دوستش دارم و اکنون از این سینما به کوچههاش گام مینهم، یا در روستای دور افتادهای در ترکیه، میان تپه های شن. نمیدانم زمان چگونه گذشته است، در بیداری یا در رویا. حسرت آن لحظهها همهی عمر با من خواهد ماند. دریغ زندگی همراه با انگارهها و خیال. تصویر سینمایی میگذرد و حسرت همواره با گذر همراه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر